بچه ها یه چیزی بگم تا عمق بسوزید. داییم یه دوست داشت، بعد این دوستش رشته اش تجربی بود، سال اولش هم قبول نشده بود، بعد یک سال پشت کنکور موند، شب قبل آزمون کنکور، زنگ زد به داییم که من هیچی نخوندم، ای کاش اصلا کنکور شرکت نمی کردم. آبروم میره. این دوست داییم فردا رفت امتحان داد، نتایج که اومد یه رتبه ی خیلی خوب آورد. فکر کنم زیر ۵٠٠. چند روز بعدش اومد برای داییم تعریف کرد. من روز آزمون، متوجه شدم کسی که جلوم نشسته یا بغلم(دقیق یادم نمیاد ولی به اون شخص اشراف کامل داشت) فلانیه(یکی از بچه های زرنگ مدرسه شون که خیلی خر خون و زرنگ بود) همه سوالات رو از دفترچه اش تقلب کردم، هرچی اون زد منم زدم. برای رد گم کنی و اینکه سازمان سنجش مشکوک نشه. چند تا سوالم اشتباه زدم. چون قبل آزمون، به داییم گفته بود چیزی نخوندم، مجبور شد همه ماجرا رو تعریف کنه. همون سال دندون قبول شد. الان سالهاس که دندونپزشکه. با یه زن پزشک متخصص هم ازدواج کرده. من هر وقت تابلوی مطبش رو می بینم، فقط میخندم و افسوس میخورم. الان دیگه ترتیب سوالهای کنکور برای هر شخص جوریه که امکان تقلب وجود نداره. اینیکه تعریف کردم برای اوایل سال ۸٠ بود.