سلام خانما من چند وقتی بود به شوهرم شک کرده بودم اوایل ازدواج مونم هست همش گوشیش و قایم میکرد بهش میگفت خب مگ چی داری انقد گوشیت و قایم می‌کنی ازم تا همین دیشب ک خواب بودم حسم همش میگفت برو تو گوشیش همش میگفتم خدایا اگر چیزی هست همین امشب بفهمم تا دیدم دوست دختر قبلیش تو گوشیش چند بار زنگ زده بعد ی دختر دیگه هم تو واتساپ پیام داده بود بهش گفته بود خدارو خوش نمیاد من ازت هیچ خبری ندارم من باید ازت خبر داشته باشم دلتنگتم و اینا میدونید جالبش چیه اینکه دختره قبلاً به من پیام داده بود ولی بش گفتم شما دیگ هیچی نگفت
الآنم هنوز هیچی ب رو شوهرم نیوردم بنظرتون چکار کنم دلم میخواد یکاری کنم همه شونو خفه کنم دلم میخواد یکار با سیاست انجام بدم انقد دیونه شدم نمی‌دونم باید چکار کنم
