چن روزه ۳۰ ساله شدم همش با خودم میگم چ زووود چی شد اصلا باور نکردم هنوز
آره روی زمین هم رنگین کمون درست میشد با خواهرم میرفتیم روی بالا پشت بوم رنگین کمون پیدا میکردیم
از 25 سالگی به بعد بزرگ نشدم پیر شدم بابای گلم رفت😭😭😭😭
وقتی بهش فکر میکنم یه دوره ای دوست داشتم بزرگبشم به تک تک اون لحظه ها فحش میدم بزرگ شدن قشنگ نبود آخه الان چه لذتی از این زندگی میبرم اه
آخ عزیزم خدا بیامرزه روحش شاد باشه حالا خوبه ما بچگی کردیم بچه های الان حتی دلخوشی های مارو ندارند همه خونه ها اپارتمانی نه خواهری نه برادری فقط چشم وهم چشمی بچه هاحسود وعقده ای بار اومدن من میگم دوران بچگی های ما بهتر از اینا بود
آره بابا اون موقع ها امنیت بود با بلوز شلوار میرفتیم از اینور خیابون تا اونور خیابون دوچرخه سواری میکردیم کسی هم کاری باهامون نداشت الان چی بچه ها موندن تو قوطی کبریت
من یه خواهر و برادر از ودم بزرگتر دارم باهم کارت بازی میکردیم از اونا که عکس فوتبالیست ها یه طرفش بود
وای چقدر دلم گرفت دلم واسه اون روزا تنگ شد شب پنجشنبه میرفتیم خونه بابابزرگم دوتاخاله ومامانم هم بودن بابابزرگم کم شنوا بود و توهال میخوابید این ۳ تا خواهر تو اتاق تا ۴ صبح فقط بگو وبخند چایی و میوه داشتن یه دایی مجرد داشتم اونم بعصی وقتا تو جمعشون بود برف میبارید تا زانو باید راه بازمیکردی بتوتی بری دستشویی بعد دستات رو روی بخاری گرم کنی به قول شما ازپشت پنجره هوا سرخ بود البته پنجره بزرگ رو به حیاط خودت تصور کن چه صحنه ای میشد بابابزرگم که فوت شد خونه رو دایی هام برداشتن مامانم طفلی شاید سالی دو سه بار بره اون خونه 😭😭😭 اونم همیشه گریه اش میگیره وقتی جای خالی پدرش رو میبینه تو خونه دیگه اصلا نمیره
غم و غم و غمممم.از بیرون همه حسرت منو میخورن اما از درون متلاشی م
منم وقتی بچه بودم فکر میکردم 18 سالگی خیلی بزرگه الان باورم نمیشه 18 شدم اصلا حس خوبی ندارم دلم میخواد بچه باشم دنیای بچگی خیلی قشنگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
