از يكسال پيش افسردگي گرفتم مدام فكر منفي ميكردم از صبح تا شب فقط حرفاي جاري و مادر شوهر و أفراد مختلف رو واسه خودم مرور ميكردم تا به كاشت گل علاقمند شدم الان همه فكرم قلمه زدنه كلي گلدون خوشگل دارم ظهرا كه شوهرم نيست ناهارمو پيش گلام ميخورم خيلي حس خوبي داره رنگ خونمم عوض شده
آ ره خیلی،مخصوصا وقتی آدم خودش گل و پرورش بده و شاهدرشدش باشه
👌👌👌
من هرروز گلهامو نیگا میکنم ببینم بچه(پاجوش)
ندارن...
دو هفته پیش یکی از کاکتوسام پاجوش زده بود انقد خوشال شدم انگاری خودم بچه دار شدم.
بعدش میرم پیش شوهرم میگم تبریک میگم بچه دار شدیم😂
خدا مطلقا باهامه و من همه کارامو ب خدا سپردم و برام ب نحو عاااااااااالی حلش کرد.قدرت مطلق خداوند پشت منه و کسی توانایی مقابله با خدا رو نداره...ممنونم خدا جووووووونم که همیشه پیشم بودی و هوامو داشتی و منو از همه بدیها دور کردی...خیلیییییی دوست دارم خدا جونم...بوووس بووووووووس💋💋💋
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.