2777
2789

سلام عزیزان وقتتون بخیر 

تاپیک های قبلیم گفته بودم ، داداشم میره از چین بار میاره ‌و...

همسرم بهش گفته بود برای منم حدود ۵۰۰ تومن بار بیار..

داداشم گفته بود شرایط خوب نیست خدای نکرده پولتون از بین میره عجله نکنید ...

همسرم هم چند روز پشت هم دعوا که داداشت حسوده، خودش میگیره و..

من دیروز جلو خود همسرم به داداشم گفتم که از دستت ناراحتیم !!! دست به خیر نیستی و‌‌...


داداشمم مستقیم گفت ، من دلم براتون سوخت اون پول تموم پس انداز تونه .. میترسم ضرر کنید و.. چون شرایط خوب نیست ..

تنها در یک صورت قبول میکنم که همسرت بیاد دست نوشته بده که اگه یک درصد ضرر کردید مشکلی پیش نیاد..

حالا شوهرم از دیشب روزگار منو سیاه کرده میگه داداشت عوضیه ، دلاله و....

داداشم از ۱۵ سالگی تو بازار کار کرده الان ۲۳ سالشه ..

سربازی و فوق دیپلم داره ..




راست میگه بنده خدا خب

ریسکش خیلی بالاست.

حالم از این ادا و تظاهرها بهم میخوره.اینکه یکی بخواد نقش چیزی رو بازی کنه که نیست؛ادای مهربونی،ادای دلسوزی،ادای ناراحتی،حتی ادای خوشحالی و حسود نبودن و هزار تا ادای دیگه!دور و برمو که نگاه میکنم،میبینم که هر کی یه نقاب زده رو صورتش و مشغول نقش بازی کردنه.هیچ کس دیگه واقعی نیست؟نه حتی برای بقیه بلکه برای خودشون،میترسن با خودشون روبرو بشن و از نیمه تاریک وجودشون وحشت دارن!و گمونم همین ترسه که کم کم ضعیفشون می‌کنه‌؛فقط برای اینکه وانمود کنن یه چیزی هستن که نیستن!خودشون رو عذاب میدن،احساساتشون رو سرکوب میکنن و آخر هم از خودشون راضی نیستن،همه چیز براشون خلاصه میشه تو اینکه بقیه چه فکری دربارشون میکنن و چه انتظاری ازشون دارن.کم کم یادشون می‌ره چی می‌خوان،و دیگه سلیقه و سبک زندگی خودشون رو ندارن و شروع میکنن به تقلید کردن:«فلانی فلان کار رو کرد همه خوششون اومد پس منم برم انجام بدم».میشن یه کپی بی روح از بقیه!این ذهنیت:«بقیه چی‌میگن؟نابودشون می‌کنه و میشن آدمایی پر از وسواس فکری؛که نه میتونن تصمیم بگیرن و نه میتونن«نه»بگن و نه خط قرمزی دارن! اون وقت بقیه خیلی راحت ازش سؤ استفاده میکنن،بهشون زخم میزنن و روحشون رو تیکه پاره میکنن؛با این حال باز می‌خوان از نظر همه بی عیب باشن،همهٔ اینا برای اینه که نیمهٔ تاریک خودشون رو نمی‌پذیرن.همهٔ ما باید قبول کنیم که اون قسمت تاریک رو داریم.هیچ کس کامل نیست . حتی ماه هم گاهی ناقصه!باید به خودت افتخار کنی چون قوی ای!اما اگه بخوای توی همهٔ شرایط قوی به نظر بیاید شاید به بازنده ای؛پس ادا رو بزار کنار و خود واقعیت باش که قشنگ ترینه...     "از دوست عزیزم هلن"

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

راهش اینه که هیچوقت مسئولیت کارای شوهرتو ب عهده نگیری 

دیدم که بهت میگم

هیچوقت توی کار این مردا نباید سرک کشید و بذاریمشون به حال خودشون 

هرچقدر خواستم کمک شوهرم کنم بدتر شد اوضاع 

منم خودمو کشیدم کنار دیگه آخرش خودشون میفهمن 

اصلا داداشم شراکت خوشش نمیاد و‌‌..میگه به من نمیکنم

کوتاه بیاید شما هم ..پولتونو جای دیگه سرمایه گذاری کنید

 سمت من اگه میای  "پناه" باش؛من تمام عمرمو پناه دیگران بودم و خسته ام... :)

بگو همینه که هست داداشم 

خیلی داداشت درست گفته 

تجربه ثابت کرده اونی که الان میگه 

فردا پس فردا هم خدایی نکرده اتفاقی بیفته برای سرمایه بدترش رو میگه 

بگو این دعواهایی که راه انداختی رو دیدم ،فهمیدم داداشم درست میگه، یه درصد اتفاقی بیفته تو روزگارم رو سیاه تره حالا میکنی 

به هیچ عنوان اینجور مشترکتای فامیلی رو آدم تا میتونه نباید نه پول بده نه پول بگیره 

فامیل بد به هم میریزه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792