2777
2789

سلام خانم ها ، من چند سال هست ازدواج کردم ، شوهرم همون موقع گفت من نمیتونم تا وقتی که ۳۰ سالم نشده به بچه فکر کنم ، منم قبول کردم ، چند سال خودمون بچه نخواستیم،  ما شروع زندگی عاشقانه ای داشتیم و من نمیدونستم این موضوع مورد توجه و شاید حسادت مادرشوهرم هست ( بعد ها از زبان شوهرم شنیدم گل خریدن  برای من و متوجه شدن مادرش باعث جدال کلامی مادر و پدرش میشه ، هر چند که پدرش مرد خوبی بود)تو این چند سال بار ها بهمون گفتن بچه ، ما گفتیم فعلا جز برنامه مون نیست ، چند بار مادرشوهرم  زیاده روی کرد من به شوهرم گفتم با مادرش تندی کرد یکی دو بار ، چون سعی در مقایسه و تحقیر ما داشت ...دیگه اونا فهمیدن نباید مستقیم حرفی بزنن

مادرم و مادرشوهرم چون فامیل دوریم مثلا سالی یکی دوبار همو میدیدن جایی ، مادرشوهرم به مادرم گفته بود اینا بچه چرا ندارن ، مادرم گفته بود نمی‌خوان خودشون 

اما مادرشوهرم رفته بود به شوهرم به دروغ گفته بود مادرخانمت ازت گله داره گفته ما هر چی میگیم اینا بچه دار شن فحشمون میدن## دروغ محض میگفت از قول پدر و مادر من::: از اون طرف مادرم جریان واقعی رو به من گفته بود، که پرسیدن منم اینو گفتم ... اصلا مسئله مهمی نبود منم به شوهرم نگفتم ، بعدها سر جریاناتی شوهرم بهم گفت و انگار ناراحت شده بود و منم اونجا قسم خوردم که چنین چیزی نبوده ، اونم گفت خودم فکر میکردم...

گذشت تا ما یکبار دعوای بدی کردیم و اینا متوجه شدن ، دعوا ما شدید بود شوهرم جلوی اینا حرف طلاق زده بود ، من اصلا خبر نداشتم اینا خبر دار شدن ، اونا هم بجای اینکه بیان به من بگن یا سکوت کنن آتیش زیر خاکستر رو زیاد کردند ،، رفتند به پدر پیر و مریض قلبی من کلی دروغ پشت من گفتن دخترت نازاست برای پسرمون زن میگیریم، دخترت کنار پسرمون نمیخوابه (دروغ) دخترت درآمدش رو از پسر ما جدا کرده( دروغ بود، من همون موقع ۵۰۰ م بهشون یعنی خانواده شوهر قرض داده بودم) و حرفای دیگه ای که لایق خودشون بود

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اگه همینجوری پیش بری چند سال بعد دور از جون با صدتا مریضی به این نتیجه میرسی که اصلا ارزش نداشت من بحث کنی نه حرص بخوری

👈من 👉 آدمی هستم ک اخلاقمو با شعور طرف ست میکنم 🚫پس🚫 اگه یه وقت از اخلاقم ناراحت شدی یه نگاه به شعورت بنداز✌️

یاااا خدا. عزیزم این مادر شوهری که شما داری باید در لحظه جوابش را بدی و به شوهرت هم بگی همه جریانات مربوط به مادرشوهر را. اصلا نزار وقت بگذره بعد یه مدت بگی چون اهل داستان سازی و دروغ گفتنه. همون موقعی که اتفاقی می افته همسرت را در جریان بذار

خانواده شوهر ی حرفایی میزنن ک تا قیامت یادت نره

من هی میخام احترام سن و سالشون رو نگه دارم نمیزارن ک!!

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

الان مشکل من این هست این حرفا و نامردی ها رو تو خودم ریختم و نتونستم خشمی بروز بدم ، نتونستم حرفا رو به شوهرم بگم ، چون اونا خیلی راحت میگن ما نگفتیم و دروغه ، چطور از همسرم انتظار داشته باشم قبول کنه پدرش دروغ میگه و پدر من دروغ نمیگه

عزیزم نمیشه شوهرتو از خانواده اش جدا کنی پس اونا همیشه هستن

اگر بخوای همیشه با فکر و خیال زندگی کنی و حرص بخوری و برات مهم باشه 

چندسال دیگه که سنت بره بالا کلی مریضی اعصاب و فشار و... میگیری 

با بیخیالی سپری کن ، سعی کن رابطه ات رو با شوهرت صمیمی کنی که حامیت باشه ، در جریان جزئیات زندگی تون قرارشون ندید ، اگر دعواتون شد اصلا نزارید کسی بفهمه چه اونا چه هر کس دیگه و اگر اتفاقی افتاد همون موقع بهم بگید مثلا به همسرت بگو عه راستی امروز مامانم مامانتو دیده ازش فلان چیزو پرسیده مامان منم اینطوری گفته

اینطوری شما پیش دستی کردی بعدا نمیتونن حرفتون رو تغییر بدن

محترمانه برید سر بزنید و بیایید ولی خیلی ترید ، صمیمی هم نشید 

جلوی بقیه هم خودتون هم همسرتون به هم احترام بزارید بهم ارزش بدید ولی ابراز علاقه رو بزارید برای خلوت خودتون که کسی هم بهتون حسادت نکنه و بعدش کلی مشکل پیش بیاد

خوب عزیزم دوری و دوستی. اصلا ناراحتی قطع ارتباط کن. به خوبی به شوهرت بگو کاراشون رو نمی تونم فراموش ...

من خشم فروخورده هستم... هر وقت دعوت کنن مثلا ماهی سه بار با شوهرم میرم و اونجا اوایل همکلام میشدم تا عادی باشه ، الان تا جایی که میتونم باهاشون حرف نمیزنم، اما زورم میاد از این آدمای دو رو ، متوجه شدم پشت جاریم شدیدا حرف میزنن و خیلی ازش متنفرن، کوچک ترین کارهاشو برداشت بد میکنن و دشمنن باهاش ولی جلو رو باهاش خوبن، بعد اون فهمیدم با منم همینن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز