سلام بچه ها.. من متاهلم .. ۱۵ ساله سر خونه زندگیمم و به دلایلی بچه دار نشدم...الانم اصلا نمیخوام...
شوهرم هم روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت سرکاره... همیشه هم اوضاعم همین بوده و توی برهه هایی اتفاقی و به ندرت ظهر خونه میومده...
فقط اومدم بپرسم شما با حس کوفتی تنهایی و اینکه حس کنید بهایی توی زندگی مشترک ندارید یا دیده نمیشید چکار میکنید.😢😔
انگار هم هستم هم نیستم. از زندگیم وایب منفی می گیرم، انگار خودممو و خودم. خودم باید حال خودمو خوب کنم و خودم مراقب همه چیم باشم. حس حمایت گری همسر رو لمس نمی کنم. درسته پول خیلی مهمه ولی خلاء عاطفی که از اول ازدواج داشتم تا الان متاسفانه به همون شدت و اندازه حس میکنم. گاهی آرزوی مرگ میکنم چون به ظاهر و توی چشم بقیه زندگیم خوبه اما کسی از دل تنها و بی کسم خبر نداره.. اگر هم شکایتی کنم اصلا شنیده نمیشم و مورد تمسخر یا بی توجهی شوهر قرار میگیرم یا محکوم میشم به اهمال کاری و بی هدفی....
دلم میخواد طغیان کنم گاهی از عصبانیت و خشم دارم منفجر میشم و گاهی افسرده ترین آدمم. یهو از همه چیز و همه کس بدم میاد.
نمیدونم چطور خوشحالیمو از حضور یا عدم حضور همسر جدا کنم... من چه مرگم شده ؟دختری که توی مجردی شاد تر بود و فعال تر
انگار قفل شدم ... ذره ذره دارم دق میکنم و کسی منو نمیفهمه