مثلا جلوی ما به هم محبت میکنن همو میبوسن بابام قبل اینکه بره سرکار تو خواب مارو میبوسه و من عین این چند سال متوجه میشم مثلا در هفته دو سه شب شام باهمن تنها مسافرت میریم مثلا دوتایی میرن بیرون سه چهار بار امشبم داشتم نگاشون میکردم مامانم سرش گذاشته بود رو پای بابام فیلم میدیدن بابام به شوخی میگهوشما زودتر برید خونه خودتون من بازنشستگی م بگیرم برم ویزا شینگن بگیرم مامانت ببرم دور دنیا رو ببینه با خودم میگم کاش یکی بیاد تو زندگیم عین بابام بچه بود میگفتم بابام شوهرمع