فکر نمیکردم انقدر موضوع ادامه دار باشه
میشه گفت نتیجه ی دوتا تاپیک قبلیمه
خلاصشو بگم که من همیشه ادم قانع و کم خرجی بودم دانشجو معلمم هستم و حقوقمم میدادم به شوهرم
۲ شهریور تولدم شوهرم تلفنی تبریک گفت و هیچ کادو و کیکی برام نخرید
منم بهم برخورد و با یه دعوا قرار شد حقوقمو جدا کنم
شوهرم یه روز سر سنگین بود ولی من خیلی عادی حتی بهتر از قبل رفتار کردم و اونم اوکی شد
فکرکرده بود که مثلا من یادم رفته و دعوامون الکی بوده و قرار نیست حقوقمو جدا کنم
قضیه برای امشبه
داشتم عادی حرف میزدم حرف یه قامیلامون بود که خیلی ولخرج بوده و الان به مشکل خورده منم گفتم اره همه که مثل من نیستن سالی یبار مانتو بخرن و خرج نکنن اما دیگه تموم شد از این به بعد قراره اورت خرج کنم هیچی لباس ندارمو باید ۳ تا حقوقمو فقط بذارم لباس بخرم
شوهرم یه لحظه یادش افتاد انگار که حقوقمو قراره جدا کنم
بعد گفت که حقوقتو جدا کنی دیگه خیلی چیزام حذف میشه