ما دو سفر در پیش داریم شوهرم یه تعارف زد به مادرش اونم گفت اخ جون خوبه باهم بریم😕من یکبار باهاشون مسافرت رفتم اصلا خوش نگذشت تو بازار اینقد راه رفتم پاهام تاول بد زد هیچی نخریدن برام نه شوهرم نه اونا ، غذا هم خونه اشناشون بودیم مثل این کنه ها ، تفریحی هم هیچ جا نرفتیم با یه ماشین ۶نفر سفر طولانی رفتیم کمرم همه جام داغون شد، حالا از الان غصه دارم ما یه سفر درست حسابی نرفتیم از وقتی باشوهرم هستم که سه سال میشه، اینم بگم خانواده شوهرم بشدت خسیس تشریف دارن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.