نامزد سابق من گفت دیگه نمیخوامت بعد خودش نرفت درخواست بده داشت عشق و حال میکرد دختر بازی میکرد منم رفتم درخواست دادم گفت اگه مهریه بگیری طلاقت نمیدم من خودمم مهریه نمیخواستم بگیرم گفتم میبخشم حق طلاق بده اونم داد
بعضی وقتا باید از حقت بگذری تا راحت بشی واقعا داشتم تو آتیش جهنم میسوختم جونمو نجات دادم
اونم هنوز طلاق نگرفته بودیم دست یه دختره که کل شهر باهاش خوابیده بودن و بدون صیغه گرفت آورد خونشون بعد طلاق هم عقدش کرد
گفت مفته زن گرفتن زن طلاق دادن خیلی پرو شد دیگه نذاشت جدا بشیم
حتی تو دادگاه دختره رو میآورد