6 ماهه باردارم. از صبح تاحالا عید دیدنی بودیم و از سر و صدا و... خیلی کلافه شدم... تو راه شوهرم فهمید ک کلافه ام اونم وقتی اینجوری میشم قاطی میکنه. یه ساعته رسیدیم خونه. یه کاسه از دستم افتاد شکست و اعصابم خرد تر شد. میخواستم شام درست کنم حوصله نداشتم... یه مهمون ک یکی از دوستامونه قرار بود بیاد. که الان اومده منم بخاطر اعصاب خرد و بی حوصلگیم اومدم تو تخت دراز کشیدم حتی سلامم نکردم. یکم هم گریم گرفت بخاطر حالم. دوس دارم بخوابم فردا صبح پاشم. لا این حالم ن میتونم برم بیرون نه تو اتاق میتونم کاری کنم... اه....
ای بابا😞 به شوهرت بگو حالت خوب نیست ، برو بشین پیششون اینجوری خوب نیست که
شوهرت پذیرایی کنه
بدبختی اینکه میفهمن زن بیچاره حامله است بیشتر میخوان ازش کار بکشن
آخه این موقع شب مهمون نباید بیاد که !!!!
برو بیرون بشین یا اگه خیلی حالت بد شد بیا تو اتاق....اینطوری بی احترامی کردی
تغییر هورمونها هست خیلی هم طبیعیه حالت...نگران نباش آرامشت رو حفظ کن
شوهر من که باشه دیونه میشه پاشو یه اب به به صورتت بزن و بخاطر شوهرت برو کنارش این طور شرایط ها مردا دستپاچه میشن
خب هرکسی یه ظرفیتی داره
شمام خسته شدی
پاشو دختر پاشو
استارتر رفت پذیرایی کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
