بعد سرایدار به مامانم گفت دخترتون خیلی ترسیده
مامانم در رو بست ، بعد مدیر ساختمون از سرایداره پرسید کی تو آسانسور گیر کرده ؟؟؟سرایداره هم گفت
مامانم داد و بیداد که تو آبرومونو بردی چرا جیغ زدی شرف برامون نذاشتی حالا میگن ترسوعه و بابامم همینا رو پشتش تکرار میکرد
حالم خیلی بده بخدا انقد ترسیده بودم یهو فشارم افتاد ، اصن پاهام سر شده نمیتونم راه بیام
الانم دارن داد و بیداد میکنن آبرومون پیش همسایه ها رفت