امشب بعد یه هفته رفتم پارک با همسرم پیاده روی عین چی ازش پرستاری کردم این چند روزه که حالش خوب نبوده
تو پارک بحثمون شد منم جلوتر رفتم برسم به ماشین همون لحظه یه موتوری کنار من میرفت شوهرم که پشت من داشت میومد عصبانی شد شروع کرد به فوش های بد دادن به من که اونا به تو حرف زدن
جلوی همه بهم تا تونست فوش داد درحالی که من نشنیدم اونا بهم حرفی بزنن