شام خریده بود ساندویچ کالباس و با برنج جوجه
دیگ مدت روحیم خرابه
گفت بریم فضای سبز بشینیم بخوریم
چون خونه هم شام شام جغول بغول گذاشتن میدونست نمیخورم
برگشتنی گوشیم موند رو صندلی اونجا اومدیم خونه یهو کیفمو دیدم نیست زدم زیر گریه
داداشم موتورش در اورد با سرعت رفتیم
رفتیم دیدیم همون جاست
واقعا شانس اوردم
الان رسیدیم خونه
گوشیم همون جوری سر جاش مونده بود با اینکه خیلیم شلوغ بود میرفتن و میومدن