یه نفر میگفت مامانش خدابیامرز عاشق پیتزا بود ، یعنی نخورده بوده ،میگفته بخریم بخوریم ،اما اینقدر فقیر بودن که نتونستن بخرن و مادرش به رحمت خدا میره ، خوش بحال اونایی که پولدارن ،من از بچگی خیلی حسرتها تو دلمه ، از لباس خریدن و کلاس زبان رفتن و باشگاه رفتن تا جهاز و سیسمونی درست و حسابی ، هیچ کدوم نداشتم الانم وسایل خونم و خود خونه اصلا به دلم نیست اما نمیتونم عوض کنم
⚘اللّهم عجل لولیک الفرج⚘ اگر زحمتی نیست برای شادی روح مادرم صلوات بفرستید . تنتون سلامت و دلتون خوش...
اگه پول داشته باشی هم خوشبختی هم حسرت هیچی به دلت نمیمونه ولی وقتی که پول نداری باید همه چیزو برا خودت خانواده دور اطرافت محدود کنی و این میشه حسرت تو زندگیمون
یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
عزیزم کاش من پولدار بودم بهت کمک میکردم آره یه سری ها دنیای میان پر خوشی هستی یکی هم مثل ما از اول زجرر
قبلا ازتون میخواستم دعا کنید به وصال معشوق برسم💔 اما حالا فقط می خوام دعا کنید روحش در آرامش باشه، در تاریخ یازده آبان روزی بود که با دلتنگی ،نیمی از قلبم رو به خاک سپردیم اون رفت و دیدارمون موند تا قیامت اگه این امضارو خوندین لطفا یه فاتحه یا صلواتی نثارش کنین آره منو اون به هم نرسیدیم ولی هنوز تمام اینجا پر از یاد و عشقه 💘💔
قبلا ازتون میخواستم دعا کنید به وصال معشوق برسم💔 اما حالا فقط می خوام دعا کنید روحش در آرامش باشه، در تاریخ یازده آبان روزی بود که با دلتنگی ،نیمی از قلبم رو به خاک سپردیم اون رفت و دیدارمون موند تا قیامت اگه این امضارو خوندین لطفا یه فاتحه یا صلواتی نثارش کنین آره منو اون به هم نرسیدیم ولی هنوز تمام اینجا پر از یاد و عشقه 💘💔
ببخشید قصد نداشتم ناراحتت کنم ،داشتم فوران میکردم از غصه که تاپیک زدم
هی برات دعا میخونمم انشالله اوضاعت بهتر شه
قبلا ازتون میخواستم دعا کنید به وصال معشوق برسم💔 اما حالا فقط می خوام دعا کنید روحش در آرامش باشه، در تاریخ یازده آبان روزی بود که با دلتنگی ،نیمی از قلبم رو به خاک سپردیم اون رفت و دیدارمون موند تا قیامت اگه این امضارو خوندین لطفا یه فاتحه یا صلواتی نثارش کنین آره منو اون به هم نرسیدیم ولی هنوز تمام اینجا پر از یاد و عشقه 💘💔
عزیز دلم شما حسرت واقعی رو نچشیدین پول یک روزی جبران میشه یا حتی اگه نشه یک کاریش میشه کرد ولی وای به روزی که یه ادم بشه حسرتت هیچ جوره فراموش نمیشه حتی اگه پولدار ترین ادم شهر باشی یا خوشبخت ترینش هیچوقت شاد نیستی
فقط 22 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
به او سلام نکردم، نه از بیمهری، که از دانستن. دانستن اینکه بعضی پیوندها، حتی اگر با لبخند آغاز شوند، پایانی جز درد ندارند. و ای کاش هیچ وقت نمیدانستم که تو آغاز دردی و آغاز پایان تمام من؛ پایان آرزوهای هزار رنگ دخترانهام، پایان تمام زنانگیهای رخنه کرده در وجودم. و من میدانستم که با آغاز تو، پایان خود را آغاز میکنم. و من رهایی از بند آغوشت را برگزیدم، که باز هم پایانی جز به آغوش کشیدن خاکستر آرزوهایم نداشت. و امروز در امتداد درد رها کردنت، به خود میپیچم. و این کمترین بهایی است که تلاقی نگاههایمان بهم داشت. و من ناگزیرم که بپذیرم، تو برای من در عظمت یک رویا باقی خواهی ماند. این درد آمیخته به عشق و حسرت، آخرین مرثیهای بود که تو برای من باقی گذاشتی. و ما از آغاز وارثان درد بودیم و سالهاست که محکومیم به تحمل... تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی.و اینکه با افعال گذشته از تو یاد میکنم، غمانگیزترین شکل انقراض است که برگزیدهام. یاد تو هنوز در قلبم زنده است، اما سایهات بر زندگیام سنگینی میکند. هر لحظهای که بدون تو میگذرد، حسرتی عمیق در دل من میافزاید. تو به من آموختی که چگونه عاشق باشم و چگونه درد را احساس کنم. در یاد تو، لبخندها و اشکهایم گره خوردهاند و هر خاطرهای از تو را به عنوان یک نشانه از عشق و فقدان مینگرم.و بزرگترین آموختهام در این مبارزه نابرابر این بود که غم، بهایی است که برای عشق میپردازیم. و دردناکترین قسمت آن این بود که هیچ وقت ندانستی دلم با ماندن بود؛ راه، اما راهِ رفتن... و تو نمیدانی چه رنجیست، کشاندنِ تنِ خستهای که خواهانِ ماندن بود. 7/7/1404 هر کدام از ما چیزی را از دست میدهیم که برایمان عزیز است فرصت های از دست رفته، احساساتی که هرگز نمیتوانیم برشان گردانیماین بخشی از آن چیزیست که به آن میگویند : زنده بودن…برای هر کسی یک اسم در زندگیاش است که تا ابد هر جایی بشنود ناحودآگاه برمیگردد به همان سمت ، یا از روی ذوق یا از روی حسرت و یا از روی نفرت...
ادم رو اب میکنه زره زره پر میشی از درد ای کاش چیزی که سهممون نیست رو هیچ وقت نبینیم و میدونی بدترین نوع حسرت کدومه اینکه تا اومدی یکم از یه چیزی چشیدی ازت بگیرنش میدونی اون موقع که طعمش رفته زیر زبونت بدتره
فقط 22 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
به او سلام نکردم، نه از بیمهری، که از دانستن. دانستن اینکه بعضی پیوندها، حتی اگر با لبخند آغاز شوند، پایانی جز درد ندارند. و ای کاش هیچ وقت نمیدانستم که تو آغاز دردی و آغاز پایان تمام من؛ پایان آرزوهای هزار رنگ دخترانهام، پایان تمام زنانگیهای رخنه کرده در وجودم. و من میدانستم که با آغاز تو، پایان خود را آغاز میکنم. و من رهایی از بند آغوشت را برگزیدم، که باز هم پایانی جز به آغوش کشیدن خاکستر آرزوهایم نداشت. و امروز در امتداد درد رها کردنت، به خود میپیچم. و این کمترین بهایی است که تلاقی نگاههایمان بهم داشت. و من ناگزیرم که بپذیرم، تو برای من در عظمت یک رویا باقی خواهی ماند. این درد آمیخته به عشق و حسرت، آخرین مرثیهای بود که تو برای من باقی گذاشتی. و ما از آغاز وارثان درد بودیم و سالهاست که محکومیم به تحمل... تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی.و اینکه با افعال گذشته از تو یاد میکنم، غمانگیزترین شکل انقراض است که برگزیدهام. یاد تو هنوز در قلبم زنده است، اما سایهات بر زندگیام سنگینی میکند. هر لحظهای که بدون تو میگذرد، حسرتی عمیق در دل من میافزاید. تو به من آموختی که چگونه عاشق باشم و چگونه درد را احساس کنم. در یاد تو، لبخندها و اشکهایم گره خوردهاند و هر خاطرهای از تو را به عنوان یک نشانه از عشق و فقدان مینگرم.و بزرگترین آموختهام در این مبارزه نابرابر این بود که غم، بهایی است که برای عشق میپردازیم. و دردناکترین قسمت آن این بود که هیچ وقت ندانستی دلم با ماندن بود؛ راه، اما راهِ رفتن... و تو نمیدانی چه رنجیست، کشاندنِ تنِ خستهای که خواهانِ ماندن بود. 7/7/1404 هر کدام از ما چیزی را از دست میدهیم که برایمان عزیز است فرصت های از دست رفته، احساساتی که هرگز نمیتوانیم برشان گردانیماین بخشی از آن چیزیست که به آن میگویند : زنده بودن…برای هر کسی یک اسم در زندگیاش است که تا ابد هر جایی بشنود ناحودآگاه برمیگردد به همان سمت ، یا از روی ذوق یا از روی حسرت و یا از روی نفرت...