یه غلطی کردم یه مدت پیش رفته بودیم شمال با دوتااز دوستای شوهرم با خانوماشون اینا
بعد یکیشون ع ر ق آورده بود و همه خوردن منم تا حالا نخورده بودم اون شب بنظرم زیاده روی کردم
بعد شوهرم میگه اسم رفیقشو آوردم و یه حرفی زدم
من یادم نیست همچین چیزی
از اون شب استرس گرفتم چون میگن مستی و راستی
میگم نکنه شوهرم فکر بد بکنه که به دوستش فکر میکنم بخدا دلم براش سوخت بهش گفتم تو اشتباه میکنی همچین چیزی نبوده حتی از همه ی جمع پرسیدم من چرت و پرت نگفتم گفتن نه گفتم شاید شوهرم تو هپروت بوده اشتباه فهمیده چون کاملا اون شبو یادمه