ی زندگی نکبت بار دارم دوتا دختر دارم همش گریه میکنن کوچیکن شوهرم ی ادم ب شدت غر زن هیچ. پناهی ندارم طلاق بگیرم دیگه خسته شدم از این زندگی. امروز با گریه بلند اد خدا خاستم جونمو بگیزر
خب مشکل حل کنید چرا به فکر خودکشی میری با سو تفاهم مشورت حل شدنی
چندسالشونه
خیلی فضولن؟
شمافقط خسته ای نیازبه همدلی واستراحت داری
چون شوهرت غر میزنه و دخترات گریه میکنن میخاسی خودتو بکشی؟؟
میگذره عزیزم می‌دونم سخته ولی میگذره باید یه مقدار تحمل تو بالاتر ببری در مقابله با مشکلات، فقط کم نیار
عزیزم خودت ماشین داری؟ لطفاً جواب بده میخام بهت راه کار بدم
مشکلت چیه که به فکر خودکشی افتادی ؟
منم شب ها تا صبح خوابم نمیبره تا حد خودکشی میرم،خودکشی ارزش نداره همه بریدن انگیزه ندارن دیگه همینی که هست مجبوریم خودمونو بزنیم به اون راه ،منیزیم بخور و قرص دی برای اعصاب خوبه ولی قرص اعصاب نخور من خوردم بدتر حس بدی بهت میده
عزیزم منم بچه هام کوچیکن دوتا هستن یه پسر ۴ساله یه دختر ۲سالع بخدا جونمو ب لبم رسوندن دو سه روز پیش اینقد گریه کردم از دستشون مدام دعوا میکنن جیغ میکشن سر و صدا اینقد باهاشون بازی میکنم بزنامه کودک اسباب بازی انگار ن انگار موهام سفید شده میگم خدایا بهم کمک کن زودتر این روزا بگذره و اینا بزرگ شن سکتع نکنم خوبع هیچ کی هم ندارم یه ساعت نکهشون دارع یه استراحت کنم همسرمم صب میره تا شب سر کار یعنی خیلی داغونم عصبی شدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
