ده ساله شووهرم با دعوا اومده مراسم های ما!!!
بدووووووون هیچ دلیلی از اولش روانی و ناسازگار بود!
برادرم رفت کربلا دعوت کرد،،،، نیومد
عروسی عموش خواستم نرم،،،، دعوا درست کرد و باید بیای و فلان،،، دوباره رفتم
عید پدرم رفت مکه،،، یه چیزی رو بهانه کرد دعوا شروع کرد منم گفتم صدسال سیاه نیا جهنم،، منم دیگه نمیام
الان عروسی پسرعمه اش هست،،،،
نمیدونم با چه رویی دوباره شروع کرده میگه بیا بریم