راستش من این چند وقت تنها بودم رفتم سراغ دوستای قبلم ک یکیشون ک فک می کردم صمیمی ام باهاش هیچی اش رو بهم نگفته هیچ کدوم از کار هایی ک انجام داده و شغلشون... انگار من ی غریبه ام ک فقط اوقات فراغتش و پر می کنم اون یکی ام کلاس ها و جاهایی ک می رفت و از من قایم می کرد
الانم ک سرجنگ استرس می گیرم اون دوست اولیم ک کلا غیب میشه باز دومی بیشتر کنارم بود خدایی
کاش می شد ب هیچ کس وابسته نبود و تنها زندگی کرد یا یه آدم با معرفت پیدا کرد
هعی می ترسم این یکی ام ی رشته خوب قبول شه منو بذار کنار