2777
2789

اوایل ازدواج بدون اغراق بیش از 10 بار. 

مکالمه های سه چهار دقیقه ای بعضا 10 دقیقه ای


2 ساله ازدواج کردیم وضع همینه. 

منم روزی یکبار در حد 5 دقیقه با مادرم صحبت میکنم. 

خیلی حساس شدم به کارای مادرش. این چیزا عادیه؟ 6 بار زنگ میزنه چی میگه اخه

شوهرت بهت نمیگه چیا میگه؟

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.لطفاً اگه داستان زندگی‌مو کامل نمی‌دونید، با قضاوت یا نگاه سنگین، زخم تازه نزنید.گاهی یه مادر، بچه‌هاش رو داره… اما هنوز دلش واسه مادری کردن تنگه:)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزدلم سند شوهرتونو که نزده به نامت،هنوز مادرشه..مدلشم با شما فرق داره،شما کمتر وابسته ای به مامانت،ایشون بیشتر وابسته ست به پسرش

ای هر که هستی لحظه‌ای در خود نگر باش.... خوبی ولی از آنچه هستی خوبترباش🥰

مادر شوهر من ۵۰ _۶۰ بار زنگ میزنه دوتا خیابون پایینتر ما هستند هر روز روزی یکبار شوهرم میره خونشون ایشون روزی ۱۰ بار میاد که دلش برای نوه اش تنگ شده

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عزیزدلم سند شوهرتونو که نزده به نامت،هنوز مادرشه..مدلشم با شما فرق داره،شما کمتر وابسته ای به مامانت ...

خب این بیماری نیست؟ واقعا عادیه یکی انقد وابسته باشه؟ مگه بچس

نه حتی محل کارش فقط با مادرش صحبت میکنه. تایمی که خونه هست مادره اصلا زنگ نمیزنه

پس مطمئن باش آمار میگیره

شوهرت تحت تاثیر حرفاشه؟

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.لطفاً اگه داستان زندگی‌مو کامل نمی‌دونید، با قضاوت یا نگاه سنگین، زخم تازه نزنید.گاهی یه مادر، بچه‌هاش رو داره… اما هنوز دلش واسه مادری کردن تنگه:)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز