یه پست براش تو اینستا فرستادم که یه زن و شوهر همدیگه رو بغل کرده بودن همزمان به صورت نمادین بالای سرشون فکراشونو جداگونه نشون میداد
اولش هر دو داشتن یه فکر میکردن: آرزومه موفق بشم
بعد نشون داد تو ذهن خانومه چیزای دیگه‌ای هم بوده، مثلا نگران اینا بود: بارداری و مادر خوبی شدن، رسیدگی به کارای خونه، رسیدگی به ظاهر و صورت زیبا،اندام خوب و ...
خلاصه همین دیگه. من خودم شاغلم کارای خونه رو میکنم باشگاه میرسم و همزمان به هزار تا کار میرسم انتظار داشتم شوهرم یکم همدلی کنه و نازم بده فقط همین
خودم قبلا هزاااران بار براش پست هایی فرستاده بودم با این مضمون که شوهر عزیزم مرد زندگیم ممنون که بخاطر من زحمت میکشی من درکت میکنم تحت فشاری و ازینجور حرفا
و این اولین باری بود که یه پست میفرستادم در مورد خودم باشه
حدس میزنید چیکار کرد؟ به اون پست خندیییید
وقتی ازش پرسیدم چرا خندیدی شروع کرد به مقایسه خودش با من و گفت من از تو کمتر زحمت نمیکشم منم همه ی اون دغدغه ها رو دارم و دعوا راه انداخت
تا حالا تو عمرم مرد به این حسودی ندیده بودم
طلاق
چرا قبل ازدواج به اینا توجه نکردی
مهم نباشه برات
بازم تلاش کن برای موفقیتت
به نظر میاد بیشتر از حسادت احساس ناتوانی برای رسوندن شما به خواسته‌هات داره و حس بدش رو با توجیه و پرخاش نشون داده.
بچه داری؟؟؟
متوجه حسادتش نشدم
منم شاغلم و مادر دو بچه
طبیعیه ک ما زنها ب چندین کار همزمان میرسیم ولی مردا هم تحت فشارن
همون یه خرید کردن کافیه تا روحیه سونو ببازن با این تورم و ترافیک
بجای همزبونی ک هیچ فایده ای نداره هم ازش همدلی و همکاری تو کار خونه بخواه، تقسیم کار کن
اهمیتی نداره
شما تو فكرت اين بوده كه نازت را بكشن اون به نظرش رسيده داري منت ميزاري يا كار و تلاش اون رو تو زندگي نميبيني اون بر اساس فكر خودش جلوي شما گارد رفته
فدای ی تار موت
عزیزم همزبونی فایده نداره؟؟؟؟؟؟ فکر کنم شما از قوم شوهرمی. مثل سنگ هستن
مگه میشه انسان احتیاج به همدلی نداشته باشه؟؟ اونم جنس لطیف زن که باید امنیت روانی و عاطفیش رو شوهرش برطرف کنه
خریدای خونه رو من انجام میدم آقا فقط میخوره میخوابه تو کار خونه هم کمک نمیکنه چون میترسه اگر یه بار انجام بده براش وظیفه بشه
همه جوره هم خونواده ی من حمایت مالیش کردن
خسته نباشه یه وقت
