بعد ۸ سالی که از هم دور بودیم و بیخبر .عشق ما عشق بچگی بود ..تا الان دوتامونم توی دوری داشتیم له میشدیم .ولی غرور نمیذاشت .جریان توی تاپیکای قبلم هست ...
ولی ایندفعه جدی اومد جلو .همه چیو از دلم در اورد .یه ماشین داره و یه خونه پیش خرید کرده گفت هر دوتاشم محضری میزنم به نامت .حق طلاق مهریه هر چی بگی ام اوکیه 🕊
بعد اون چکی که از پدرم خورد از بلاکی در اوردم حرف زدیم .دوباره خودش با خانوادم صحبت کرد قانعشون کرده فک کنم ..
اون میگه ۸ سال جدایی بسه .سریع عقد کنیم .جشن و ..ام هرجور بگی میگیرم .
من هنوزم دارم فکر میکنم ک چ تصمیمی درسته ..
🚶🏻♀️❤