عروسی فامیلشونه
من به خاطر امتحانای دانشگاهم که شهر دیگه ایه نتونستم برم. اونم با خونوادش رفته.(عقدیم)
زنگ زده گفته دلت اینجا نمونه با اینکه مکانش قشنگع ولی وضعشون خوب نیست مدل عروسیشونو دوس نداشتم همه راحتن باهم. خجالت میکشم اومدم پارکینگ
فلانی(فامیلشون و صاحاب مجلس) گفت بیا برقص من قبول نکردم گفتم خجالت میکشم و این حرفا
الانم دخترداییم داره میرقصه. گفتم چجوری میرقصه؟ گفت نمیدونم که اومدم پارکینگ
بعد غذا هم سریع جیم میشم میرم خونه
یهو گفت اگه میومدی لباس چی میپوشیدی؟ گفتم یه پیراهن بلند و پوشیده با کلاه(اسمش یادم نیست). بعد برگشتم گفتم مامان و آبجی چی پوشیدن گفت لباس بلند و روسری.
گفت دخترخالم که مهاجرت کرده هم اومده با همسرش، ولی من خجالت میکشم باهاشون حرف بزنم اگه هم حرف نزنم میگن خودشو میگیره چون مدلشون اینه که راحتن. منم گفتم بیخیال بابا
حدودا نیم ساعت حرف زدیم بعد گفت انگار دخترخالم و شوهرش دعوا کردن برم ببینم چی شده. رفتم خونمون بهت زنگ میزنم حرف میزنیم
الان من میترسم نکنه ناخوداگاه چشمش به دخترا بیوفته و با من مقایسه کنه؟ به هرحال آدمه دیگه ممکنه این اتفاق براش پیش بیاد
مخصوصا اینکه لاغرم و اندامم تخته🥲💔