یه گوشه اتاق نشستم همینطوری اشکا بدون هیچمقاومتی دونه دونه میریزه
کسیو ندارم باهاش حرف بزنم خانوادم وقتی میبینن گریه میکنم عصبی میشن بدتر داد میزنن
نگران آینده ام ، زندگیم، کنکورم،درسام،ساعت مطالعه کم، صبح زود بیدار میشم ولی از شدت تنبلیم گوشیمو کلا خاموش میکنم و دوباره میخوابم