چند وقت پیشا مثلا شاید بهمن ماه من خواب دیدم که با مادربزرگم توی خرابه ها هستیم و اون زار رار گریه میکرد ولی نمیدونستم چرا هی ازش میپرسیدم چیشده و فلان اخر بلند شد منو برد تو یه خونه ای از بین اون خرابه ها وقتی وارد شدیم همه جا روشن شد انگار کل دنیا سفیده و هیچیز دیگه ای نیست بعد مادربزرگم پیکر شهیدان رو (خیلیا رو) در میاورد و سرشون ضجه میزد گریه میکرد بعد دست منو گرفت برد بیرون رفتیم ته اون کوچه خرابه و دیدم که یهو وسط بین الحرمینم!!!!
چندباری این خوابو دیدمو همشم همینجوری
تعبیری داره؟؟؟؟