2777
2789

۴ شنبه هفته پیش با همسرم برای دیدنشون رفتیم.یکشنبه این هفته هم همسرم به تنهایی رفت.چون شنیدم لازمه ک گاهی به تنهایی برن خونشون.دیشب زنگ زدن نمیاین.گفتم از عصر خونه ایم.شاید رفتیم خونه یکی از خواهرشوهرام.اخه شوهرش دعوتمون کرده بود.با همسرمم قرار گذاشتیم ک سال تحویل بریم خونه مامانم.بعد سال تحویل ک همه جمعن بریم خونشون.با اینکه دوست داشتم سال تحویل خونمون باشیم

اونوقت الان با عصبانیت زنگ‌زده اینجوری میگه.میگه من چن روزه پیشم‌نزدیک خونتون بودم زنگ زدم برنداشتن.اخه من اونروز صبح خونه نبودم.گوشی همراهمم خونه جا گذاشته بودم.به خود پدرشوهرمم گفتم.ولی باور نمیکنن

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اکثرا اوضاعه من همینه.اوایل ک نه ولی یه یکساله پیش هرموقع میرفتیم  بجای سلام.میگفتن معلومه کی اینجا بودین.چرا الان اومدین وفلان.فقط بار اخر گفتم بزارین از راه برسیم .یبارم جالبه شب قبلش بودیم فرداش هم رفتیم دوباره میگفتن یادتونه کی اومدین

اه چقدر بدم از اینجوری جایی رفتن ادم از اول اعصابش خورده تا بیاد خونه 

كسايي كه خودكشي ميكنن فرشته هايي هستن كه فقط ميخوان به خونه برن 😇 فقط میخوام برم خونه🙏🙏

اوایل بدنم یخ میکرد تا میرسیدیم خونشون.یبار ک مادرهمسرم شروع به گریه وزاری کرد به محض ورود ک پسرمو دزدیدی وفلان.دامادشونم تا دید گفت اگه اینجوریه من دیگه پسرمو زنش نمیدم

اولش بگو شرمنده و سریع برو سراغ یه موضوع دیگه واسه گفتگو. مهربان باش و چیز بدی نگو . پدر و مادرن&nbs ...

منم همین راهو پیش گرفتم.گاهی اوقات با همین روش پیش میرم.اخرش پدرشوهرم بغلم میکنه.ولی خوب ادم یوقتایی قبل رفتن استرس میگیره.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز