بنظرتون در چه حد باید به مادرشوهر رو داد

بذار واقعا دل تنگت بشن و پیگیر که عه فلان عروسمون چرا نیست داره چیکار میکنه.بعد که پیگیری شدن بگو فلان کلاس رفته بودن باشگاه میرم کارای خونه مو هندل میکنم. بسته به شرایطتت سعی کن تایم خودت برای خودت مهم و با ارزش باشه .مثلا یه کتابی بگیر امانت باشین بخون که اصلا خبر گرفتن و نگرفتن اونا برات مهم هم نباشه.کلا برای هر تک تک لحظه هات برنامه بچین .اینجوری کسی نمیتونه آزارت بده.که اگه با همه ی اینا هم بازم دیدی راه آزار پیدا کرد آنقدر خودت رو مشغول زندگیت کن که اصلا اولویت نباشه حرفاشون. واینکه لابلای حرفات جوری که تابلو نشه مثلا از یه دوستی مثال بزن بگو منم نظرم با فلان دوستم یکیه کلا آدمی هستم گه بقیه افراد معمولا توی اولویت من نیستن.اینجوری مطمئن  میشن که نتونستن ناراحتت کنن.روی حرفا و کاراهشون مانور نده بذار فک کنن مهم تاثیر گذار نیستن توی حالت

و اینکه شام و ناهار هم دعوتشون بکن منتهی یجوری مرتب و پشت سرهم دعوت نکن که اگه یه روزی حالشو یا شرایطش نداشتی متوقع بشن و شروع کنن گلگی که فلانی از خیلی وقته ما رو دعوت نکرده.مهمون و مهمون بازی راه ننداز که حتما طبق برنامه باید دعوت بشن.اینجوری اگه یهویی همدعوت کردی مزه ش بیشتره هم خودت آرامش داری هم واقعا از ته دلت راضی هستی پس با جون و دل مایه میذاری از هر لحاظ.