و زندگیم اونقدم بد نیست و خوبه
یه گندی در میاد و حالم بد میشه
هوووف
دگ دارم فک میکنم نکنه مشکل از منه
نمیدونم چرا شوهرم پنهانی حرف میزنه با خانوادش
حس خیلی بدی میگیرم
انگار حس بدی داره مثل خیانت
پنهانی یعنی در مورد چی؟
یعنی چی پنهانی ؟ چی میگن ؟ والا منم پنهونی حرف میزنم با خواهرم اینا و کلی هم الکی حرف میزنم اما جلو همسرم خیر
چون حساس شدی
حالا با خودت تمرین کن بگو خب خانواده اش مث من که گاهی پنهانی در مورد چیز خانوادگی با خانواده ام حرف میزنم اونم همون جور یا مثلا بگو خب هر چی هم باش درمورد خانواده اش چه اهمیتی داره خودمو ناراحت و حساس کنم بلاخره قبل ازدواج با من خانواده اش وجود داشتن پس مسائلی حتما داره باهاشون
خب خانواده‌اشن
اگر پشت سر شما حرف می‌زدن موضوع فرق می‌کرد
اما شاید به یاد دوران مجردی دلشون میخواد با مادر و خواهرشون صحبت کنن
فکر نمی‌کنم کسی که ازدواج کرده باشه باید حتی کوچک ترین ارتباطاتش رو به همسرش خبر بده
این که به چیز بدی فکر میکنی و برات اتفاق میوفته تو با ذهنت جذبش نکردی تو حس ششم قوی ای داری
دیدی باخودت فکر میکنی مثلا چند وقته سردرد نگرفتم و دقیقا فرداش سردرد میگیری ذهنته که داره آمادت میکنه
با خانواده اش مشکلی نداری؟دعوای چیزی نشده گارد بگیری نسبت به خانواده اش؟
اره درسته
ولی من و خانواده ی من با خودش اوکی ایم و راحت
ولی خانواده ی اون با من نه
و اصلا تو خونه و پیش من طوری رفتار میکنه انگار باهاشون در ارتباط نیست ولی بیرون یواشکی زنگ میزنه
در حالی ک خودم بهش گفتم گاهی تو خونه زنگ بزن زشته همش بیرونی زنگ میزنی بهشون
حساس نباش با غریبه که یواشکی از تو حرف نمیزنه
شوهر منم همینه خدا لعنتش کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
