من اصلا نمیتونم با کسی که بهم بی احترامی کرده
درست حرف بزنم یهو میشورم پهنش میکنم ۲ساله این مدلی شدم قبلا گریه میکردم
از نظر شما فکر کنم خیلی گستاخ باشم
مادر شوهرم سنش زیاد نیست ، عادت داشت چشماشو میبست دهنشو باز میکرد تا جایی که خانوادمو سگ خطاب کرد و آخرشم میومد میبوسید میگفت منظوری نداشتم اخلاقم اینجوریه زودرنج نباش و پدرشوهرم میگفت
تو هم اخلاقای بد داری دلیل نمیشه باهات قطع رابطه کنیم مجبوری کنار بیای
از یه جایی جوری جوابشونو دادم الان قبل صحبت
کردن ۵ دقیقه فکر میکنن 😂🤣
خدا منو ببخشه بیار که مادرشوهرم مثل همیشه جلوی شوهرم و باباش گریه زاری راه انداخته بود (زنگ زده بود زن بابام که داشتن تازه عقد میکردن بهش لیست خرید وسایل و لباس و طلای عقد داده بود😃
منم بهش گفتم تو که بلدی چرا هیچ کدومو واسه من نخریدین)
گفتم تو همونی هستی که شوهر منو یه روز قبل عروسی پر کردی بخاطر آرایشگاهی که خودت و دخترت قراربود دوبرابر همون قیمت برین و منو با چشم گریون فرستادی خونه،همونی که چادر عقدم چادر کهنه ی دخترت بود،همونی که فهمیدی قراره طلا بخرم یک هفته دعوا راه انداختی و گفتی من نمیزارم آخرم صبح روزی که قرار بود بریم خرید رفتی نصف پول رو برای خودت النگو برداشتی
من میگفتم اون با صدای بلند گریه میکرد میگفت انقدر بی ادبی با بزرگترت اینجور حرف میزنی،وقتی دید شوهر و پدرشوهرم دخالت نمیکنن خودشو جمع کرد گفت شوهر تو از دستت میاد خونمون چه حرفایی که نمیزنه(وسط گریه هاش این جمله رو با لبخند گفت)
شوهرم به مامانش گفت الان میخوای مارو به جون هم بندازی؟من چه حرفی میزنم خب بگو اگه چیزی گفتم،مامانش با همون لبخند گفت نه نمیخوام دعوا بندازم که چرا بگم
شوهرم دستشو رو قران گذاشت که من تاحالا هیچ حرفی پشت سرت نزدم
ولی
من بخوام حتی یکی از حرفایی که پدرشوهرم پشت مادرشوهرم میزنه رو بگم فکر کنم سکته کنه😁