خونمونو عوض کردیم . یه ج . نی بود خونه قبلیمون که حسش برام آشنا بود . اونی که میفرستادشو میشناختم. پشت سرش که تو خونه حرف می زدیم شیشه می شکوند. دعوا راه می انداخت . به هم میزد . وسایلمو بر می داشت اما با من خیلی اوکی بود . همیشه بهش میگفتم تا برگردم فلان وسیله رو بزار فلان جا . میگذاشت. حالا خونه رو عوض کردیم . سه هفته نبود . پریشب ساعت یک شب یه دفعه حالم به هم ریخت بدنم شروع کرد به لرز و بدن درد گرفتم بعد مسکن خوردم اعصابم آروم شه . از اون شب دوباره اومده تو خوابم میگه من شوهرم ولی نمیتونه حتی بهم دست بزنه . از طرفی همش تو خونه کنار خودم سنگینی اش رو حس میکنم . دو تا خواهرام هم الان اعتراف کردن که دیدنش . مادرم هم که رفته خونه خانواده اش گفته دوباره دیدش .
چه کار کنم الان ؟ هر چی دعا بخون قرآن بخون نمیره که .
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
ببین بین ما و اجنه یه پرده اس کاری به هم ندارن مگه اینکه پرده رو سوراخ کنی راهشون رو باز کنی بیان .. ...
نه . من بشدت قرآن خون و ذکر گو ام . مادرم نماز خون خواهرم هی چی نباشن خدایی معتقدن .
اما دو تا جادوگر داریم تو فامیل مادرمون. این دوتا خیلی با ما مشکل دارن . اونشب که منو لرز گرفت همون تایم خواهرم رفته بوده خونه مادربزرگم و با پسر جادوگر اولیه دعواش شده بوده . پسرش بور شده بود بعدش من یه دفعه حالم خراب شد و این اتفاقا افتادن
منم هر وقت خانواده مادرم میشینن میخونن برای ما خواب میبینم دستمو گرفته بردم خرابه میگه من شوهرتم ولی حتی انگشتشم نمیتونه بهم بخوره ولی همش راه میرم سایه کوفتی اش کنارمه
نمیتونی به مامانت بگی ؟ واقعا در عذابی خب بگو مادر اینا جن انداختن تو زندگیمون دارم اذیت میشم
میدونه مادرم . خودش همش دست به ذکره . ما با اون دو تا جادوگر مشکل داریم . این هفته خواهرم باهاش دعواش شده بلافاصله هم مادربزرگ و پدربزرگم حالشون بد شد همون تایم من لرز گرفتم و گریه شدیدم گرفت خواهرم سایه دید شب تو خواب و شروع شد دیگهههه .
میدونی مادرم اون دو تا جادوگر رو نمیبینه هروقت میره به پدر و مادرش سر بزنه اونام اونجان