2777
2789
عنوان

آشتی با همسر

234 بازدید | 14 پست

دوستان قضیه اصلی تو تاپیک قبلیم هست 

بعد از اون اتفاق دیروز شوهرم اومد دنبالم 

و شروع کردن با مادرم صحبت کردن ولی صحبت های خوبی نشد 

این سفری که رفته بودیم تقریبا همه ی کارای اداری و مالیش و شوهرم انجام داده بود وقتی اومد صحبت کرد گفت که من این کارا رو انجام داده ام 

من که از این نظر گرفتم که هدف شوهرم از این صحبت این بوده که من زحمت کشیدم و ....

ولی مادرم میگه منت میزاره 

خلاصه مادرم گفت اگر اومدی زنت رو ببری ببر و درست و حسابی مثل مرد باهاش زندگی کن 

ولی شوهرم گفت به شرطی میبرم که ازم معذرت خواهی کنه 

که با این حرفش آتیش انداخت به جون من و مامانم 

مامانمم داغ کرد گفت مگه چیکار گرده که معذرت خواهی کنه و دعوا بالا رفت و شوهرم رفت و تا هنوز به من زنگ یا پیامی نداده 


ناراحتیم از اینجاست همین اتفاق ۴ سال پیش هم افتاد و تقریبا ۳ سالی طول کشید تا رابطه مادرم و همسرم جور شد 

الان که اینطوری شد وسط فقط من میسوزم 

مادرم میگه شوهرت آدم زندگی نیست اگر خواستی طلاق بگیری من پشتتم منم شوهرم رو دوست دارم ولی از خانواده اش بشدددددددددت متنفرم 

نمیدونم چیکار کنم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آدم از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه

همون اول تو و شوهرت تنها میرفتین مسافرت و بقیه هر کی میخواست بره خودش میرفت

بعدم تو دعوا تو و شوهرت مامانت چرا دخالت کرد؟؟؟شما باهم حرف میزدین و تمام

الانم پاشو برو خونت ارتباط با خانواده هر دو طرفو محدد کنید

بنظرم پشت مادرتوخالی نکن

نمیکنم 

ولی شوهرمم دوست دارم 

از اونطرف از مادرش و خواهراش متنفرم نمیتونم باهاشون تا کنم 

از یه طرفم باردارم 

شوهرمم حرف گوش کن مادرشه 

نمیدونم چیکار کنم😭

نمیکنم ولی شوهرمم دوست دارم از اونطرف از مادرش و خواهراش متنفرم نمیتونم باهاشون تا کنم از یه طرفم با ...

اگه اون حرف گوش کن مادرشه توهم باش میدونم زندگیتودوست داری اما نزارازاین دوست داشتنت سواستفاده کنه اون الان توفکرخودش میگه من هرکاری کنم این زندگیشومنودوست داره هیچوقت ترکم نمیکنه بخاطراون پرروشده کاری کن که دورازانتظارشه بزاراون بیادطرفت نه تو

تبریک

1
5
10
15
20
25
30
35
40
چون شوهرم اول با مادرم شروع کردن صحبت کردن نه با من

بیرون قرار میذاشتی یا از قبل با مامانت هماهنگ میکردی ک نشستی و سلام و احوال پرسی کردی برو بیرون یا شوهرم هرچی میگه تو کشش نده و بسپار ب خودم

اگه اون حرف گوش کن مادرشه توهم باش میدونم زندگیتودوست داری اما نزارازاین دوست داشتنت سواستفاده کنه ا ...

راستش تصمیم گرفتم به عموش زنگ بزنم و قضیه رو بگم 

ولی بعدش به یه مشاور زنگ زدم گفت اگه زنگ‌بزنی با این کارت اوضاع بدتر میشه 

دفعه بعد زنگ زد بهش بگو که همه چی از نظر تو درسته 

و از نظر منم حرف های من درسته 

و برین پیش زوج درمانی 



ولی مشکل من اینه که شوهرم اون لحظه حرف گوش میده ولی در نهایت کار خودش رو میکنه

میخوای شرط و شروط بزار ولی معضرت خواهی کن برگرد مثل اینکه برات طلا بخره یا هرچی

آخه کاری نکردم که بخوام معذرت خواهی کنم 

تنها کاری کردم و اون سر لج افتاده جلوی چند تا آدم غریبه من رو تهدید کرد منم از بازوش کشیدم گفتم تهدید نکن بیا عمل کن 

اونو به دل گرفته 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز