عمه ی بابام همیشه طرفدار زنعموی جن..دم بود و همیشه خودشو زنعموم مامانمو اذیت میکردن تا اینکه ۵ سال پیش مامانمو برد دم امامزاده گفت قسم بخور که ستایش و حسین(من و داداشم) مال کسه دیگه ای نیستن
آه مامانم گرفتش اونجا روده هاش زدن بیرون و حالش بد شد ی عمل سخت داشت هم سرطان گرفت هم دیگه نتونست از پشت دستشویی کنه ی لوله ای به دور کمرش وصله و ی کیسه ای رو شکمشه اونجوری دستشویی میکنه
و خلاصه خیلی زندگی سختی داره هر روزم مردمو نفرین میکنه و زجر میکشه فک کنم گفتن طول روده اش ۲۰ سانت شده