از اول چندبار گفت بزنم به اسمت و نزد منم. پیگیر نشدم تا یبار بهش گفتم تو هربار
میگی و نمیزنی
یبارم از این ماشینایه ثبت نامی بود هرچی کد ملیمو زدیم نشد😐کلا اینکار قسمت نبود
منم کلا بیخیال شدم گفتم ماشین میخوام چیکار
تااینکه ۲ ۳ روز پیش بود فکر کنم یهو خودش گفت ماشین جدیدرو میزنم به اسمت
۱۲۰ملیون از پولشم پول طلایه خودمه که خواستم بخرم بهش دادمش
ما عقدیم و بابام به شدت سنتی فکر میکنه باز بابام هیچ داداشم بدتر
فکر کنین۱۳بدر از صبح با اجازشون باخانواده شوهرم از صبح رفتیم تا ۸شب بیرون
هزارپونصد بار بهم زنک زد کی میای
بابام میگه فقط روزی ۲ساعت اونم بعضی روزا نمیزاره میگه تا تو خونه ی منی
اختیارت با منه ولی فقط حرفی یعنی هیچ مسئولیتی از من رو قبول نمیکنه🙂
قرار بود ماشین رو شهر خودمون بخره دیروز داداشش گفت نه بیا بریم اون یکی شهر
بخر زودتر تحویلت میده
الان شوهرم خیلی عادی شرایط من رو میدونه میدونه بابام چطوریه میگه خودم
اجازتو میگیرم فردا میریم امضا بزنگفتم نخواستم اقا
بابام الان به شوهرم میگه باشه به منمیگه حق نداری
داداشم جربحث درست میکنه
گفتم نمیخوام بخدا دیگه جونی برام نمومده برا این همه تنش عصبی
اگر چیزیم بخواد بهمون برسه هزارتا گیرمیفته داخلش نمیشه