خیلی ناراحت و بیقرار بود. همهاش با خودش میگفت چرا این کار رو با من کرد؟ حتما یه جای کار کم گذاشتم واسش؟اون خوب بود، من بد بودم!!!!
وقتی عقلش اومد سرجاش فهمید، ذات آدم خراب ربطی به خوب بودن و بد بودن طرف مقابل نداره. ذات طرف خراب بود. از دیگران بعنوان سکوی پرتاب استفاده میکنن و بعد میپرن و میرن، بدون اینکه براشون مهم باشه چه بلایی سر دل دیگران میآرن...
شما هم به مرور به خودتون میآیید. به این فکر نکنید، چرا این کار رو با من کرد؟ جوابی نخواهید یافت! چون ذاتش اینطوری بود.
ولی از خودتون بپرسید چرا این آدمو من جذب خودم کردم؟ این خطرناکه!
چون ممکنه دوباره جذب همچین آدمهای سواستفادهگر بشین.
احتمالا شما هم مثل برادر من تله های عاطفی دوران کودکی دارید (البته همه داریم) بشینید به این مسائل فکر کنید، اینها رو درمان کنید، خود به خود آدمهای نرمال وارد زندگیتون میشن...
سرچ بزنید «تلههای عاطفی» راحت خودتون رو خواهید شناخت
امیدوارم هرچه زودتر آرامش سهم شما هم باشه