عزیزان دل مادر.... شاید بقیه فکر کنن شما هنوز روح نداشتین...جون نداشتین....شاید مسخره م کنن...اما شما شیره ی جونم بودید
شما عزیز دلم بودید.شما دردانه ی قلبم بودید. اگه بودید الان سیزده هفته رو تموم کرده بودم. خونه رو پر از اسباب بازی و لباس نوزادی کرده بودم.
اگه بودید الان شوهرم بغلتون میکرد دستش رو میذاشت روی شکمم و باهاتون حرف میزد
اگه بودید چشماش میخندید و باز هم برام بادوم هندی میخرید .چشماش میخندید و کارهای خونه رو خودش انجام میداد.
اگه بودید خونه م سوت و کور نبود
شما منو نخواستید عزیز دل مادر..
شما منو تنها گذاشتید عزیز دل مادر
شما من و بابایی رو ول کردید عزیز دل مادر
من خوب نبودم که محکم نچسبیدید به دلم
من به اندازه کافی خوب نبودم
من لیاقت شما رو نداشتم عزیزان دلم
نمیدونم الان کجا افتادید..داخل نوار بهداشتیم یا حمام یا سرویس بهداشتی...
اما اونقدر کوچیک بودید که نتونستم ببینمتون
جنین بودید اخه
سلول داشتید اخه
رشد داشتید اخه
بزرگ ووبزرکتر شدید اخه
نمیدونم کی قراره دوباره تجریه کنم حس باردادی رو
اما برای من و شوهرم ک تنها بودیم..شما عزیزترین مهمان تمام عالم بودید
😭😢