وام ازدواجمونو گرفتیم و چنتا وام دیگم داریم و کلا
تو قسطیم
بهش گفتم واسم یه خربزه بخر دلم هوس کرده پیاده شد
رفت اومد گفت گرونه پول ندارم
(قرار شده بود چند مدت بعد بریم با رفیقاش و خانماشون
مسافرت )
بعد از قضیه خربزه که اومدیم خونه
گفت میخوام یه ناهارو دعوت من باشن کلا
تعداشونم۱۲نفربه بالاس
الان من واقعا هم شوک شدم هم ناراحت ازینکه برا من
یه میوه نمیخره ولی میخواد رفیقاشو دعوتی بده
در این حد رفیق بازه...