2777
2789
عنوان

درد و دل یه خواهر شوهر

643 بازدید | 60 پست

سلام شما قضاوت کنید حق دارم ناراحت بشم یا نه 

عروس کوچیکه ما که یه ساله نامزد هستن خیلی دوسش داشتم و خداییش اونم محبت داشت و خلاصه باهم خوب بودیم و همه جا هم تعریفشو میکرد اونم همینطور خوبی هم زیاد بهش میکردما مثلا حتی پول نت رو گاهی از من میگرفت یعنی من به این سن رسیدم تاحالا نشده واسه خودم شارژ صد تومنی بگیرم ایشون از من درخواست میکرد صد تومن شارژ بزنم واسش و قول فردا بهت میدمو میداد و میرفت که دیگه پس بده منم ساده و دل رحم میگفتم عیب نداره حالا نداد که نداد باز سری بعد میزدم براش خودش میگفت یعنی اینارو گفتم که بدونین من خواهر شوهر بدی نیستم و خیلی هم مهربونم با عروس حالا داستان اینه که داداش من یه وامی دستش اومد که یه شغلی دستو پا کنه ماهم خوشحال بودیم هفته پیش من رفته بودم جایی مهمونی یهو یکی از فامیلا رو دیدم گفت عروستون چیشد عمل کرد؟دیشب استرس داشته میگفت ساعت پنج فردا عمل دارم منو میگی عین یخ وا رفتم گفتم عمل چی کدوم عمل گفتن واا عمل بینی دیگه امروز عمل داشته مگه نمیدونستی خلاصه یه جور پیچوندم که اره حواسم نبود و اینا اومدم خونه مامانم که ببینم حقیقت داره یا نه در کمال تعجب مامانم گفت پیش پای تو عروس همسایه ازم پرسیدع چیشد عمل عروستون گفت به منم نگفته بوده داداشم اومد بهش گفتم  گفت من خبر نداشتم به شما نگفته بعد از دوستش که فامیلمون هست پرسیدم گفت به من گفته بوده به خواهر شوهرم چیزی نگی یه وقت اخه چرا مگه من چکارش میکردم خیلی دلم شکسته به خدا نامزده ولی انگار مثل عروسی کرده هاست همش خونه مامانمه اصلا خونه خودشون نمیره خرج عملشم داداش من داده شایدباخودش فکر کرده لابد حسودی میکنیم بهش خیلی ناراحتم واقعا 

میشه برای شادی روح پدرم یه صلوات بفرستید🥺ان شالله حاجت روا بشید مرسی❤

نتیجه این هست که دیگه خوبی نکن فاصله حفظ کن

        اگر در رابطه با روانشناسی ؛ حال خوب؛ خودشناسی و... کتاب و پادکست میشناسید خوشحال میشم بهم معرفی کنید♥️💚                                                                                         اگه توی تاپیک های من اظهار نظر کردید لطف خودتون رو میرسونید ولی اگر جوابی ندادم و فقط لایک کردم لطفا ناراحت نشید من معمولا توی شرایط بد روحی اینجا تاپیک میزنم و ممکنه از حوصلم خارج باشه جواب تک تک رو بدم عشقای دلم ❤️🥺                                                                                           

خلاصه داداشم بهش گفته چرا نگفتی به مادر خواهرم گفته میخواستم سوپرایزشون کنم مثل این که بلانسیت یکیو بخوای خر کنی کل محل از همسایه تا آشنا همه میدونستن فقط منو مادرمو میخواسته سوپرایز کنه همچین عروسی رو باید چکار کرد به نظر شما؟باهاش قهرم الان خیلی ناراحتم دوستم برگشته میگه مگه چکارش کردی گفته به خواهر شوهرم نگین به خدا اگه من کاری با ایشون کرده باشم جز محبت 

میشه برای شادی روح پدرم یه صلوات بفرستید🥺ان شالله حاجت روا بشید مرسی❤

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

میدونم چی میگی ولی اصلا حساسیت نشون ندین هیچ اصلا نگین چرا نگفتی بدتر میکنه پا پیچ نشین تبراز ناراحتی نکنین بدونه واستون مهمه کاراش رفتاراش از لجتون بدتر میکنه 

فقط 20 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

صد سال بمیرم جونم دراد به خاهر نامزدم نمیگم شارژ بزن برام 

چقد بکنه

        اگر در رابطه با روانشناسی ؛ حال خوب؛ خودشناسی و... کتاب و پادکست میشناسید خوشحال میشم بهم معرفی کنید♥️💚                                                                                         اگه توی تاپیک های من اظهار نظر کردید لطف خودتون رو میرسونید ولی اگر جوابی ندادم و فقط لایک کردم لطفا ناراحت نشید من معمولا توی شرایط بد روحی اینجا تاپیک میزنم و ممکنه از حوصلم خارج باشه جواب تک تک رو بدم عشقای دلم ❤️🥺                                                                                           

ببین عروسو هرررچی قربون صدقش بری لیلی به لالاش بذاری فکر میکنه ... خاصیه .من واقعا به این نتیجه رسیدم .امکان نداره یه عروس بیاد بگه خواهرشوهر من خوبه .ما عروسمونو هرچقدر قربون صدقش برو اینو بخر دوست داره اونو بخر دوست داره این کارو کن دوست داره اون کارو کن دوست داره .بااز یه حرف مسخره درمیاورد میرفت به داداشم میگفت مامانت اینطوری گفت من ناراحت شدم .که ما بریم بیشتر نازشو بکشیم .یه چیزی میگفت ک ما اصلا خنده مون میگرفت .از اون طرف انقدر بهش رو داده بودیم ک خودش هرچی دوست داشت میگفت به ما و میدونست هیچی بهش نمیگیم.من تصمیم گرفتم دیگه ادم حسابش نکنم 

اینکه بقیه بدونن و از ادم بپرسن چه حس بدی واقعا داره احتمالا از همون وام کار داداشت رفتع عمل کرده و ...

مگه چند بار دخالت تو کارشون کردیم که الان بار دوم باشه داداش من اصلا با کسی مشورت نمیکنه که ما بخواهیم بذاریم یا نذاریم خودشو عقل کل میدونه ماهم تو کاراش دخالت نمیکنیم

میشه برای شادی روح پدرم یه صلوات بفرستید🥺ان شالله حاجت روا بشید مرسی❤

فدای سرت عزیزم 


شما هم به تلافی، نه عیادتش برو

و نه تماس بگیر که حالش رو بپرسی

اصلا.. انگار نه انگار

درباره عمل بینی هیچ حرفی نزن باهاش


اگرم بعدا گله کرد.. بگو والا همه خبر داشتن

غیر ما

حتما غریبه بودیم، که از ما پنهون کردی

از آدم غریبه هم، انتظار احوال پرسی نداشته باش عزیزم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 16 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز