رفته بودم روضه امام حسین
رفته بودم واسه حل مشکلم دعا کنم
شلوغ بود یکم جا نبود تکیه بدم
چایی ک آوردن دست بردم یکی بردارم ی خانومه از بغل دست برد یکی از چایی ها برگشت روپای من
خیلییییی دلم شکست و گریم گرفت
پام نسوخت دلم سوخت
همه میگفتن خداروشکر رو شکمت نریخته دم زایمان
همش میگم چقدر بدم ک نه حاجت میگیرم اینم از پام