داداشم ی الدنگ بی عرصس
دبیرستانش تموم کرد دیپلم نگرف بخاطر تجدید کار نداش
پاشو کرد تو ی کفش ک زن میخواد
رف یکی گرف با وام ازدواج معازه زده یساله الان دو سال و نیم عقدن خانواده دختره عروسی ت تالار میخوان گیر دادن ب بابام ک وصع ما انقدر بده کیلو کیلو برنج میخریم
ی وعده غذامون سیب زمینی ابپزه هر روز
مامانم کار در منزل میاره پول کتاب من کنکوری رو بده
خانواده دختر ۳۰۰ نفر مهمون دعوت کردن مهمونای ما ۳۰ نفر نمیشن
گفتن ما تالار میگیریم مث جشن عقد شام تو خونه خودمون میدیم پول شیرینی میوه ۳۰۰ نفرو شما باید بدین
در حالی ک میخوان خودشون پول عروسی رو بردارن
ماهم نداریم ی دعوا افتاده داداشم میخواد اونو طلاق بده بابام با مامانم الم شنگه راه انداخته ی مامانم میگه بخر لباس بشورم دعوا را میندازه فش میده
دیگه خسته شدم چ کنم نمیکشم دیگه