چند وقت پیش یه مشکلی پیش اومد برای درمان بیماریش من کل پس اندازم و مقداری طلا براش فروختم اما وقتی سرپا شد مقداری پول دستش اومد که خودشم دید من چقدر بدهی و قسط دارم ولی رفت برای دوست دخترش کادو خرید بجاش میتونست حداقل نصف خرجای منو پس بده اما به روی خودش نیاورد
مدتی قبلم من کادو در حد ۸۰ م بهش دادم چون دروغ گفت دوست دخترم رو عقد کردم منم دلم براش سوخت چون پدر نداریم اما بعدش متوجه شدم عقدم نکردن
حالا من اومدم مستقل زندگی می کنم چون خرج درمانش من دادم خیلی بدهی بالا اوردم هنوز دارم قسطای اون موقع میدم نتونستم یه یخچالم برای خودم بخرم بدون یخچال زندگی می کنم
خودشم دید یخچال ندارم و اون یه یخچال اضافه توی خونش داشت انقدر عقده ایه یه تعارف نکرد یخچالم حتی امانت پیشت باشه سختی نکشی اصلا محل نداد
خاک تو سر من دلسوزی برای کی کردم دیگه ازش بدم میاد
دوست دخترشم اون روز اینجا بود عمدا میگفت یخچال بفروشیم برم طلا بخرم