مننمیزارم دو دفه اومدن داااد و بی داد رفتم سراغشون دیگه نیومدن
یبارش انقد هوووار میزدن تازه بچه ی خونه کناریمونه رفتم توی تراس گفتم چقد شماها بی فرهنگید ساعت ۲ ظهر مردم دارن استراحت میکنن خستمون کردید ادم دودیقه نمیتونه استراحت کنه از دست شماها دیگه جم شدن راحت شدیم بعد همسرمم تصادف کرده بود توی جا بود طفلک تا میخواست استراحت کنه یا اینا میومدن توی کوچه یا مهمون میومد منم زدم سیم اخر