من چهار ساله عقدم و امسال عروسیمونه و روزایی که همشون میرن سرکار من دلم نمیاد نامزدم گرسنه بمونه و چون ازم خواستن روم نشد بگم نه و چند روزیه میام براشون ناهار درست میکنم. بعد مادر شوهرم درکل خیلی سادست و حرفشو تو روی طرف میزنع. ورکه. ولی نمیدونه کجا چی بگه.. بعد امروز بین نامزدم و مامانش دعوای لفظی پیش اومد. بعد یک ساعت میخاستیم ناهار بخوریم. گفتم مامان بیا ناهار بخور اینکه کاری به علی نداره... بعد پدرشوهرمم بهش گفت بیا ناهار بخور نیومد. گفت این غذا منو بخوره من اینو نمیخورم!!!! منم ناراحت شدم. نامزدم برگشت گفت تو با من دعوات شده اینو (یسنا) یعنی من درست کرده. یعنی چی این حرف. گفت دستشم درد نکنه چرا روزای قبل میخوردم تو اعصابمو خورد کردی نمیخام... درست کرده شوهرش بخوره...😐😐😕😅 یکم ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم... فقط پدر شوهرم دوباره اصرار کرد. گفتم این مامانو بخوره مامان اینو نمیخوره و پوزخند زدم