دیشب دارم شرایط رشته ها رو برا مامانم میخونم، میگه بذمن نگو ب بابات بگو
شبی دارم میگم پول بدین برم انتخاب رشته کنم ، با بابام بحث شد ، مامانم مثل موش هیچ چیزی نگف ، مثل موش خودشو کشیده کنااااااار
احساس تنهایی میکنم ، خ زیاد ، کسی هم نیست کمکم کنه
مطمینم این دوران چ بد چ خوب چ با دعوا فحش میگذره
ولی یادم نمیره چطور زمانی بهشون نیاز داشتم نبودن