دوستان من و یه آقایی قصد ازدواج داشتیم و کاملاهمدیگه رو میشناختیم خلاصه تصمیم براین شد مادرش زنگ بزنه ۶ماه پیش زنگ زد و گفت که پسرم شرایط ازدواج نداره و خونه هم نداره اما شغل دولتی خوب و ماشین واخلاق خوبی داره فرداش که زنگ زد کاملا حرفاش عوض شده بود درمورد اون کلمه ی شرایط ازدواج نداره. خلاصه درآخر مادرم اینا قبول نکردن گفتن خونه نداره. حالا این اقا دوباره میگه میخوام بیام جلو شمابودین چیکارمیکردین؟