سلام.چیزی دیدم ک خیلی تاثیر داشت روم..فقط نگید ضاوت نکن اینا..چون ما اصلا باهم بد نیستیم..فقط واقعا یکه خوردم..همین..جاری کوچیکم...خیییلی شور شو درآورده.. همیشه ک میریم خونش..وحشتناک بهم ریخته..گلوم کثیف..نامرتب..غذا رو ک نگم..از راهم میریم همیشه کاراشو میزاره برای منو اونیکی جاریم..ظرفام همینطور..ن اینکه اهل کمک نباشیم..ولی آخه مهمون تهش ظرفای شام آدم بشوره..
خلاصه..
رفتیم خونش..بقدری آشپزخونه قول میداد..سینک کثیف..مشخصه خیلی وقته تمیز نکرده..حتی خواهرش اومده بود کمک..میگف نمیدونم نمکدون کجاست..قاشق چنکالاشو گم کرده بود...خدایا....
باز خدای ادعا هم هست..یه چشمش امروز باز میشه یکی فردا..
آنقدر با اونیکی جاریم ظرفام شستیم ک شونه نموند..آخرش جاری بزرگم قابلمه رو گذاشت رفت..
توروخدا اینشکلی خیلی بده