عقد و عروسی رو شوهرم خودش گرفت برام یه النگو کلا اوردن گفتن مانداریم گفتم باشه عروسی کردیم شوهرم گوسفند گرفت برا عقد سه تا گوسفند که داشت مال خودش بود دوتا داد برا عقد که جیگر و کله پاچه م همه چی رو برداشتن یکیشم کشتن جلوم یه بسته از گوشت دادن به من بقیشو خوردن عروسی کردیم خداشاهده فقط شیرینی عروسی رو دادن دوباره شوهرم از جیب خودش یه گوسفند کشت اوردن گفتن نصفش برا ما کله پاچشم برداشتن جیگرشو دادن بهم با خودشون خوردم نصفه بره هم برداشتن عروس بودم مهمونم نکردن رفتم کربلا دیدنی کربلام نیومدن بعد اون شب شوهرم خسته از سرکار اومده میگه بیا داشتم مامانتو ببر آمپول بزنن دندون کشیدن شوهرم گفته خستم زودتر بگو و رفته بردشون پدر شوهرم مرد گنده قهر کرده چی بگم بخدا دلم خونه تولدم یا هر مناسبتی یه هدیه یا یه شیرینی نیوردن خونم با این خانواده سمی چطوری رفتار کنم آخه چیکار کردید براش انقد پرتوقعید تازه میگه پول زده بودم برا مامانم یه ماشین میگرفت میرفت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.