دیشب اینجا بودیم قرار بود امروز بریم هی براشون اینکارو بکن و اونکارو بکن هی اصرار شام بمون یکم شوهرم برو بیرون تا شام بخور که دیرمون شد حالاهم تشریف برده ی جا کار داشته گفته بیام ی کاری میکنیم که مطمعنم این ساعت شب میکه دیره مجبورم به زور امشبم اینحا بمونم من اصلا راحت نیستم خونه بقیه بمونم همینطوری دو رپز تعطیله باشد تشریف بیاریم اینجا یا مادرش امر داره الان مونده این نصفه شب برم یا بمونم اگه بمونمم فردا بهم خیلی سخت میگذره به زور باید اینجارو تحمل کنم درضمن ماشین نداریم که الان راحت راه بیوفتیم بریم هوووف