تو زندگیم سه بار تا سر حد خودکشی رفتم .تیغ رو گذاشتم رو رگم ولی ب خاطر پدر و مادرم برای ترس از خدا اینکارو نکردم .گفتم خدا بزرگه .خودش خبر از دلم داره شبایی ک از دست شوهر قبلیم ک پارانویید داشت تا صبح زجه میزدم .اگه قرار بود بمیرم چرا اون موقع نکرد ؟چرا گذاشت بمونم دل ببندم ب یک زندگی جدید ب وجود بچم .اگه سرنوشتم مرگ بود چرا حالا ک میخواستم زندگی کنم باید بیاد سراغم .خدایا ناشکری نمیکنم .میدونی ک هرچی هم بشه خدای من تویی .ولی این ک تو نخوای من آروم زندگی کنم بدجوری دلمو میسوزونه .خدایا نگاه ب دل خستم بکن .یا امام رضا ی شبایی تا صبح صدات کردم و گله کردم .چی میشه ی بارم برای من معجزه کنی ؟ی بارم ب خاطر من ب خدا رو بزنی ؟از همه عزیزانی ک ساکن مشهد هستن التماس دعا دارم .رفتین حرم خیلی برای من دل شکسته هم دعا کنید