و من در طول این ی سال به خانوادم هیچی نگفتم که باهام اینظور رفتار میکنه ولی این آخرش دیگه بریدم و امدم قهر خونه بابام و مهرمو گذاشتم اجرا ی سال گذشت و من جدا شدم
جالب اینجاست که فقط همون روزی که امدم بهم زنگ زد و دیگه کلا فراموشم کرد خیلی برام عجیبه اون که میگفت بدون من میمیره چرا انقد زود فراموش کرد البته اینم هست که میگفت اگه بری خانوادم کاری میکنن ی روزه فراموشت میکنم پس نرو
ولی من نتونستم دیگه چون واقعا تحقیرم میکردن حتی لباسا و طلامم ازم گرفت نذاشت بیارمشون